بسم الله... هفتسین امسال را به حرمت عزای تو سیاهپوش کردهام سفرهای که به اسم تو پهن شود آینه نمیخواهد و ماهی درون تنگ نمیخواهد که تو خودت آینهی خدایی و تنگ چیزی است شبیه کوچهای تنگ که مسیرش بسته باشد رو به مظلومهای بیدفاع! این سفره حتی قرآن هم نمیخواهد!! وقتی تو خودت قرآن محضی... سینهای سفرهام روضه میخوانند روضههای بیقرار روضههای بیامان... . سین اول سردار خیبر یکه و تنها مظلوم و بییاور سین دوم سند فدک* سند مظلومیت سند غربت... سین سوم سیلی گرگ به روی مهتاب سین چهارم سینهای مجروح از مسمار در سین پنجم سقط ششماهه از ضرب در سین ششم سیل اشک بر پهنهی خورشید سین هفتم... سین هفتم... سیمای زهرا نیلی و مجروح نهان از چشم بابا... . . من آخر، کنار روضههای هفتسینم جان میدهم مادر... *سندی که به آب پوزهی شغالی محو شد و به پنجهی نحسش پاره گشت.... *این به نقل از وبلاگ ساعت یک و نیم آن روز است ولی چون بعضی ها آنجا نمی روند من اینجا آوردم تا همه مستفیض شوند. باز هم از خواهرم خانم مهدوی هم تشکر می کنم هم عذر خواهم. [ پنج شنبه 92/12/29 ] [ 10:35 عصر ] [ سیده فاطمه موسوی (81) ]
|
||